بهار

دلنوشته هاولحظات بعد او

بهار

دلنوشته هاولحظات بعد او

با احساس وارد شوید
بدست آورده ام گیسوی معشوقی خیالی را خدا از ما نگیرد نعمت آشفته حالی را

آخرین مطالب

صبر کن حال بدم خوب شود بعد برو

صبر کن گریه من بند شود بعد برو

صبر کن حال دلم خوب شود بعد برو...

گاه گاهی به خودم میگویم تو دگر کیستی؟؟!که با این همه تنهایی و مشکلات و دغدغه ها باز هم به فکرشان هستی

آنها دیگر سراغی از تو نمیگیرند،هرکدام مشغول خود هستند واین تو هستی که به فکر تمام آنانی و هر لحظه آب میشوی تا به انتها برسی

کمی هم مانند آنها باش

اما حیف...

نمیشود یاشاید بهتر است بگویم نمیتوانم بی تفاوت باشم...

Bahar

دیشب شرین ترین تلخ زندگیم را تجربه کردم.... رقصیدن زیر باران 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۹ ، ۰۰:۰۴
Fatemeh Haghighat manesh

ماه ها وروز ها میگذرد و من در گوشه خیالم هنوز هم باتو زندگی میکنم.

باتو صبحانه ای باطعم گیلاس میخورم وصبحم را شروع میکنم

کتاب هایم را ورق میزنم،باتو شعر های فروغ را میخوانم،آهنگ های بد بی راهت را گوش میدهم وروز را سپـــــــــری میکنم

اما شب که می شود...

از خواب شیرین بیدار میشوم این تنها بیداری تلخی است که چند ماه است آن را باطعم های مختلف در زیر زبانم مزه مزه میکنم

خوشحالم!!

برایت خوشحالم،انسان ها گزینه مناسبی برای دل سپردن نیستند...

Bahar

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۹ ، ۲۳:۲۶
Fatemeh Haghighat manesh

زیبای من!

دلتنگ اگر شدی،حالت بد شد،گریه کردی وگاهی میان گریه ات دلیلی برای پوزخند زدن به این حالت پیدا کردی:)

بدان دلتنگت که میشوم،گریه نمیکنم:)

به حیاط خانه مان میروم،روی پله ها مینشینموبه ستاره ها خیره میشوم

درخششان زیباست اما نمیشود آنها را در دست گرفت

این ستاره ها هم مثل تو هستند:) زیبا،مهربان،خوب وبا درخششی خیره کننده اما دست نیافتنی.

گفتم گریه نمیکنم ولی نمیدانم این بغض را تابه کجا میتوانم با خود همراه کنم؟ 

تاکجا دوام می آورم،تاکجا چشمانم تر نمیشود یا بهتر است بگویم تا به کی خود را جلوی دیگران نمیشکنم؟!

دلتنگم اگر شدی،فقط به آسمان پر ستاره خیره شو.

همین برای من کافیست:)

Bahar

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۹ ، ۰۱:۰۶
Fatemeh Haghighat manesh

من از شما خواسته بودم زود زود خوب خوب شوید! 

اما زودزود ودرناباوری ما را ترک کردید

شاید این دنیا دیگر برایتان آن رنگ وبوی همیشگی را نداشت

که ترکش کردید...

شاید دنیای انسان ها خیلی وحشتناک تر از تصورتان بود

چه بگویم؟چه میتوانم بگویم؟!!

صدای بی همتایتان همیشه درقلب ما درحال تپیدن است

سخت است سخت تر از سخت

تسلیت به موسیقی ایـــــــــران

اســـــــتاد محـــــمد رضــا شجــــــریان🖤

Bahar

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۹ ، ۲۲:۴۲
Fatemeh Haghighat manesh

من علاقه بسیار زیادی به این روز دارم همه فکر می‌کنند دیدار خاصی، اتفاق خاصی یا به یاد یک شخص خاص من این روز را دوست دارم.

اما

در واقع میتونم بگم من تو این روز بهترین دوست و عزیزترین فرد زندگیم را از دست دادم و همچنین یکی از رفتارهای مورد علاقم رو به دلایلی زیر پا گذاشتم

اوایل بسیار ناراحت بودم غصه میخوردم که چرا ما باید هر هفته سه شنبه ها را تجربه کنیم اما مدتی که گذشت سر و کله یک احساس خاص و یک فرد خیلی خیلی متفاوت و برعکس من در زندگی پیدا شد من حتی دیگه با اون اصلا به زمان یا حتی روزها هم توجه نمی کردم ولی بعد یک ماه متوجه شدم که ماهر هفته روزهای سه شنبه همدیگر را برای ساعت های بیشتری می دیدیم و کنار هم بودیم از آن روز به بعد به این فکر می کنم که ممکنه خاطرات بدی که در این روزها داشتم به شیرین ترین لحظاتم تبدیل بشه

چون نگاهم تغییر کرده

راستی این روز آخرین روزی بود که به مدرسه رفتم و بعدش هم که میدونید چی شد:)

Bahar

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۹ ، ۲۳:۳۶
Fatemeh Haghighat manesh

زود زود جان بگیر

نگذار بفهمند حالت از آنچه که هستی بدتر است

اگر اینگونه پیش بروی میفهمی همه دنیا همین ریا کاری ها و دروغ ها ست

اگر چه دروغ دادن کار خوشایندی نیست

ولی شاید

برای گول زدن خودمان تا موقعی که تمام مشکلات بر سرمان آوار نشده باشد 

کافی باشد

عزیز جانم زود زود خوب خوب شو

طاقت از دست دادن تورا دیگر ندارم

شرحی زحال و حالی زشرح نیست...

Bahar

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۹ ، ۲۲:۵۶
Fatemeh Haghighat manesh

از توضیح و تفسیر ها خسته ام

دلم کسی را میخواهد شبیه به...

که از فرسنگ‌ها فاصله،راز چشم هایم را بخواند

پس از سلام پشت گوشی تلفن حالم را بفهمد

خنده‌های دروغینم را باور نکند و به غم درونم پی ببرد

به خوب گفتن یا بد نیستم هایم راضی نشود و سوال پیچم کند

اصلا گیر بدهد،سیم جین کند،دادبزند ولی نگذرد ،رد نشود و رهایم نکند

کسی در زندگیمان باید باشد شبیه به...

شاید روزی دلت تنگ شود...

Bahar

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۹ ، ۰۰:۱۲
Fatemeh Haghighat manesh

به‌نظر من خستگی بعد از کاری که بهش عشق میورزی خیلی جذاب و دوست داشتنیه اما میتونم اعتراف کنم که بعضی مواقع واقعا طوری خسته میشم که دوست دارم کاری رو که انجام میدم ول کنم و یه دل سیر بخوابم 

اما

انگار یه چیزی توی وجودم هست که داره منو به سمت اون کار قلقلک میده نمیدونم چیه چون خیلی وقت نیست که تو وجودم پیداش کردم ولی هر چی هست یه چیز خیلی بامزهست 

ما باهم دوست شدیم یه دوست جنگی باقیافه های عصبانی ومسخره

این روزها ساعت های بیشتری رو در محضر ایشون هستم یه استاد به تمام معناست

و من عاشقش شدم😊

با همه غر زدناش

Bahar

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۹ ، ۱۱:۲۶
Fatemeh Haghighat manesh

زندگی با آدماش برای من یه قصه بود

توی این قصه کسی با کسی آشنا نبود

همه خنجر توی دست، خنده روی لبشون

توی شب صدایی جز گریه بی صدا نبود

نمیخوام مثل همه گریه کنم

دیگه گریه دلو وا نمیکنه

قصه های پشت این پنجره ها

غمو از دلم جدا نمیکنه

قصه ماتم من هرچی که بود هر چی که هست

قصه ماتم قلب خسته یه آدمه

وقت خوابه دیگه دیره نمیخوام قصه بگم

از غم وغصه برات هرچی بگم بازم کمه

​​​​​Bahar

 

 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۹ ، ۲۲:۱۵
Fatemeh Haghighat manesh

دقیقا سال قبل همین موقع داشتم انتظار می‌کشیدم که بهترین دوستم و همچنین دوستی که مدتی بود احساس میکردم اون می‌تونه بهترین من باشه حداقل توی زمانی که نمی‌تونستم به بهترین دوستم تکیه کنم خب سرتون رو درد نیارم 

خلاصه خیلی هیجان زده بودم و میتونم بگم شبش رو از استرس یا هیجان اصلا نتونستم درست بخوابم .خیلی حس خوبی بود که دوباره میدیدمشون

امسال میتونم بگم تنهای تنهای تنهام

ولی خب باز هم میتونم به این امیدوار باشم که حداقل اولین بارون پاییزی رو تنها نباشم 

این شرایط چندان تعریفی نیست ولی در حد خوش خیلیه

ف.ح بهار

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۹ ، ۲۳:۰۲
Fatemeh Haghighat manesh