قصه
چهارشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۱۵ ب.ظ
زندگی با آدماش برای من یه قصه بود
توی این قصه کسی با کسی آشنا نبود
همه خنجر توی دست، خنده روی لبشون
توی شب صدایی جز گریه بی صدا نبود
نمیخوام مثل همه گریه کنم
دیگه گریه دلو وا نمیکنه
قصه های پشت این پنجره ها
غمو از دلم جدا نمیکنه
قصه ماتم من هرچی که بود هر چی که هست
قصه ماتم قلب خسته یه آدمه
وقت خوابه دیگه دیره نمیخوام قصه بگم
از غم وغصه برات هرچی بگم بازم کمه
Bahar
۹۹/۰۷/۰۲
زندگی با آدماش برای من یه قصه بود
یه قصه هست...