سهشنبه ها...
من علاقه بسیار زیادی به این روز دارم همه فکر میکنند دیدار خاصی، اتفاق خاصی یا به یاد یک شخص خاص من این روز را دوست دارم.
اما
در واقع میتونم بگم من تو این روز بهترین دوست و عزیزترین فرد زندگیم را از دست دادم و همچنین یکی از رفتارهای مورد علاقم رو به دلایلی زیر پا گذاشتم
اوایل بسیار ناراحت بودم غصه میخوردم که چرا ما باید هر هفته سه شنبه ها را تجربه کنیم اما مدتی که گذشت سر و کله یک احساس خاص و یک فرد خیلی خیلی متفاوت و برعکس من در زندگی پیدا شد من حتی دیگه با اون اصلا به زمان یا حتی روزها هم توجه نمی کردم ولی بعد یک ماه متوجه شدم که ماهر هفته روزهای سه شنبه همدیگر را برای ساعت های بیشتری می دیدیم و کنار هم بودیم از آن روز به بعد به این فکر می کنم که ممکنه خاطرات بدی که در این روزها داشتم به شیرین ترین لحظاتم تبدیل بشه
چون نگاهم تغییر کرده
راستی این روز آخرین روزی بود که به مدرسه رفتم و بعدش هم که میدونید چی شد:)
Bahar
کاش تهش میفهمیدیم داستان چیه!